روزی که 20 میلیون ایرانی گفتند: آری
تاریخ انتشار: ۱۲ فروردین ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۷۴۳۰۹۹۱
عصر ایران؛ مهرداد خدیر- یادکرد چهلوچهارمین سالروز برگزاری رفراندوم «جمهوری اسلامی» از چند منظر اهمیت دارد:
ابتدا به این سبب که این نخستین مراجعه به آرای عمومی برای تعیین رژیم سیاسی در تاریخ این سرزمین بود و هست. اهمیت و ویژگی آن در این است که حکومت ها را پیش از آن آلها و ایلها برمیانداختند و برقرار میکردند و هر که میآمد خود را دارای فره ایزدی و مورد حمایت آسمان و سایۀ خدا میدانست و با این که انقلابی با نام خدا سلطنت را برانداخت اما همه پرسی هم شد یعنی به زمینیان نیز رجوع کردند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
دوم به این خاطر که اکثریت جمعیت کنونی ایران زیر 50 سال دارند و در آن زمان یا در این دنیا نبودند یا حق رأی نداشتند. به همین خاطر اطلاعات خود را یا از طریق مراجع رسمی و صدا و سیما گرفتهاند که وجه جمهوریت را کمرنگ کردهاند یا از شبکههای تلویزیونی ماهوارهای که درصدد تطهیر رژیم گذشتهاند و انقلاب 57 را در حالی شورشی کور میدانند که شخص محمدرضا شاه در 14 آبان 1357 از آن به عنوان انقلاب یاد کرد و در همراهی با آن سران رژیم خود اعم از نخستوزیر و رییس ساواک و شهردار و وزیر اطلاعات ( اطلاع رسانی) را به زندان انداخته بود.
سوم از این جهت که با هیچ یک از مناسبتهای تقویمی چنین سرد برخورد نمیشود حتی با 29 اسفند روز ملی شدن صنعت نفت و تنها آیینی که به یاد آن برگزار میکنند جشن ملی پرچم در سطح شهرداری و نه ملی است. یک دلیل می تواند بیعلاقگی اصولگرایان به یادآوری جمهوریت و رفراندوم باشد و علت دیگر قرار داشتن آن در ایام نوروز و چسبیدن به سیزده به در. چهارم این که آرمان جمهوریت را در گیر و دار انتقادها از یاد نبریم.
و اما آن نکات (هر چند از تکرار برخی اطلاعات که در یادداشت چند سال قبل آمده بود گریز و گزیری نیست):
1. رفراندوم تعیین رژیم سیاسی جدید در روزهای جمعه 10 و شنبه 11 فروردین 1358 برگزار شد اما چون نتیجه در 12 فروردین اعلام شد این روز به عنوان روز جمهوری اسلامی ایران گرامی داشته میشود. (تعداد کل ایرانیان واجد شرایط رأی دادن در 10 و 11 فروردین آن سال، 22 میلیون و 800 هزار نفر بود و 20 میلیون و 288 هزار و 21 نفر در همهپرسی شرکت کردند. از این تعداد 20 میلیون و 147 هزار و 55 نفر رأی «آری» به صندوق انداختند و تنها 140 هزار و 966 نفر رأی «نه».)
2. واژۀ پارسی «همهپرسی» معادل «رفراندوم» را یا هنوز داریوش آشوری نساخته بود یا رایج نشده بود. از این رو همه جا صحبت از رفراندوم بود نه واژۀ ساده و پارسی «همهپرسی».
3. آن قدر برگزاری رفراندوم برای تعیین رژیم سیاسی جدید امری تازه بود که در برگههای سبز و سرخ آرا به غلط نوشته بودند: انتخاباتِ رفراندوم! در حالی که انتخابات با رفراندوم تفاوت دارد. در انتخابات، کاندیدا یا کاندیداهایی را از بین نامزدها انتخاب میکنند ولی در رفراندوم یا همهپرسی به یک پرسش یا گزارۀ مشخص آری یا نه گفته میشود و "انتخابات رفراندوم" نادرست بود البته منظور همان همهپرسی بود و شگفتا در آن زمان هیچ کس این خطای فاحش را یادآور نشد. گزاره این بود: تغییر رژیم سابق به جمهوری اسلامی ....... آری یا نه؟
4. اگر اکثریت جامعه رأی «نه» میدادند (که البته عملا منتفی بود) نیز باز به معنی بازگشت حکومت سلطنتی نبود چون در برگۀ رأی آمده بود: «تغییر رژیم سابق به جمهوری اسلامی که قانون اساسی آن ازتصویب ملت خواهد گذشت.» رژیم سلطنتی در 22 بهمن 1357 برافتاده بود. هر چند برخی بر این باورند که 26 دی و خروج شاه در حالی که خانوادۀ سلطنتی همراه او رفتند یا بعد از استعفای سید جلال الدین تهرانی از ریاست شورای سلطنت و انحلال آن را هم میتوان پایان سلطنت تلقی کرد و شاپور بختیار میکوشید همین را به مردم بگوید اما صدایش شنیده نشد. این که شاه رفت و سلطنت تمام شد. از جمهوری اسلامی صرف نظر کنید! فرض رفراندوم بر «سابق» بودن رژیم ساقط شده و بحث بر سر بعدی بود.
5 . منتقدان میگویند تصریح این که «قانون اساسی آن از تصویب ملت خواهد گذشت» یعنی مردم به نظامی رأی دادند که هنوز قانون اساسی نداشت و در پیشنویس قانون اساسی آن هم «ولایت فقیه» ذکر نشده بود و در آن ریاست جمهوری واقعا با رییس جمهوری بود. ولی این یک روی سکه است چرا که 8 ماه بعد برای قانون اساسی با ولایتفقیه هم رفراندوم برگزار شد و اگر چه قریب 3 میلیون نفر کمتر شرکت کردند و آیتالله شریعتمداری رأی نداد و مجاهدین خلق تحریم کردند اما قانون اساسی هم با اکثریت آرا تأیید شد.
6. هر چند عنوان مصوب شورای انقلاب، جمهوری دموکراتیک اسلامی بود و مهندس بازرگان از جمهوری دموکراتیک اسلامی گفت اما رهبر انقلاب تصریح کرد: جمهوری اسلامی نه یک کلمه زیاد نه یک کلمه کم. استدلال حامیان جمهوری دموکراتیک اسلامی این بود که از جمهوری اسلامی های دیگر مانند پاکستان متمایز باشد یا بر دموکراسی تأکید شود تا خوانشهای ضد دموکراتیک نچربد. استدلال حامیان جمهوری اسلامی اما این بود که شعار مردم «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» بوده و دموکراسی با جمهوری قرین است. ضمن این که نام به تنهایی تضمین کننده نیست کما این که جمهوری دموکراتیک آلمان و جمهوری دموکراتیک خلق کره دو حکومت کاملا اقتدارگرا بودند و یکی هنوز هست در حالی که نظام سیاسی بریتانیا پادشاهی مشروطه است. تأکید امام اگرچه نفی کننده اضافه شدن «دموکراتیک» یا کم شدن «اسلامی» بود اما از «جمهوری اسلامی» به مثابه یک واحد هم دفاع میکرد چرا که برخی به دنبال حکومت اسلامی ( منهای جمهوری و با مدل خلافت) بودند.
7. جالب است اشاره شود که یکی از دغدغه ها مربوط به زنان بود و حال که بحث زنان دوباره درگرفته این یادآوری جا دارد که مهندس بازرگان حین رأی دادن به جمهوری اسلامی تأکید کرد «تمام آزادی زنان تضمین شده است». این که با چه استناد و اتکایی و قبل از تشکیل مجلس مؤسسان قانون اساسی که به خبرگان تبدیل شد چنین تضمینی میداد روشن نیست اما گویای این واقعیت است که غالب فعالان سیاسی تصاویر آرمانی و ایدهآل داشتند و یک بار از دکتر یزدی شنیدم که میگفت تنها دو نفر میدانستند دقیقا چه میخواهند و بقیه بیشتر درگیر آرمانهای ذهنی خود بودند: اول آیتالله خمینی دوم دکتر بهشتی. طبعا رهبران دیگر حزب جمهوری اسلامی هم ذیل و هم سو با بهشتی بودند ولی اصرار داشت فقط دو نفر با زیر مجموعه ها البته و وقتی کسی پرسید حتی شهید مطهری؟ گفت بله. او هم به دنبال نظارت روحانیون بود نه حکومت آنان.
8. امام خمینی در پیام خود روز جمهوری اسلامی را به عنوان سرآغاز حکومت الله معرفی میکند و اشارهای به ولایت فقیه ندارد. جالب این که آیتالله گلپایگانی از مراجع برجسته قم از «ولایت فقها» سخن به میان میآورد و نشان میدهد تلقی او و احتمالا دیگر مراجع به جز امام این بوده که بر جمهوری اسلامی ترکیبی ازفقهای مورد وثوق مراجع نظارت میکند و تلقی او از ولایت فقیه، در واقع ولایت فقه یا فقها و مدلی بوده که در پیش نویس در قالب شورای نگهبان با توسع آنچه در متمم قانون اساسی مشروطه آمده بود.
9. گفتمان برتر چنان با امام بود که کمتر کسی با جمهوری اسلامی مخالفت کرد چرا که مخالفت با جمهوری اسلامی دو معنی داشت: یا بازگشت به سلطنت یا جمهوری از نوع کمونیستی. از میان روشنفکران تنها دکتر مصطفی رحیمی بود که گفت مخالف است یا هما ناطق استاد تاریخ داشگاه تهران ابهاماتی را مطرح کرد و احمد شاملو هم با تردید سخن گفت. دیگران از منظر عنوان مشکل داشتند و جبهۀ دموکراتیک ملی که از جبهۀ ملی منشعب شده بود رسما اعلام کرد رأی نمی دهد. آرای «نه» و تحریمی ها اما به قدری کم بودند که هاشمی رفسنجانی از آنان با تخفیف و تحقیر به عنوان دو درصدیها یاد کرد و حتی ترور استاد مطهری را به اشتباه به آنان نسبت داد.
10. شوق مردم برای جمهوری اسلامی را از علاقه به ثبتنام برای حزب تازه تأسیس جمهوری اسلامی میتوان دریافت. چرا که تصور میکردند این حزب همان جمهوری اسلامی است. البته از سال 60 به بعد حزب معادل جمهوری اسلامی هم شد.
11. اعتبار امام خمینی چنان بود که می توانست فردای پیروزی انقلاب، تأسیس جمهوری اسلامی را اعلام کند و از مردم بخواهد در تأیید به خیابان بیایند. اما به دو دلیل رفراندوم برگزار کرد. یکی چون در فرمان انتصاب مهندس بازرگان به برگزاری رفراندوم اشاره شده بود و دوم به این خاطر که هر چند انقلاب 57 مردمی بود اما بیشتر شهرنشینان و طبقه متوسط در آن مشارکت داشتند و نیاز به همه پرسی بود تا تأیید دیگران خاصه اهالی شهرستانهای کوچک تر و روستاییانی که چندان مشارکت نداشتند نیز دریافت و ثبت شود. ضمن این که جنبۀ سلبی انقلاب میچربید که نه به شاه و شاهی بود ولی در رفراندوم وجه ایجابی و آری به چه خود را نشان میداد.
12. برای آن که بدانیم روشنفکران ایران در چه حالوهوایی بودند اشاره به سرمقالۀ روزنامۀ آیندگان به قلم محمد قائد که تازه از فرنگ آمده بود و گرایش مذهبی نداشت جالب است. وقتی مهندس بازرگان ابراز تمایل کرد همهپرسی زیر نظر ناظران خارجی برگزار شود او نوشت دوران دخالت چشم آبی ها تمام شده و جالب این که از مواردی است که خود این نویسنده یادآور میشود تا بگوید در چه حال و هوایی بودهاند.
13. امیرعباس هویدا نخست وزیر سال های 43 تا 56، عبدالله ریاضی رییس مجلس شورای ملی سال های 42 تا 57 و عباسعلی خلعتبری وزیر خارجه پیشین در زندان رأی دادند. هویدا به خبرنگاران نگفت رأی آری به صندوق انداخته یا نه. ریاضی و خلعتبری اما برگۀ رأی را به خبرنگاران نشان دادند و با لبخند و افتخار گفتند به جمهوری اسلامی رأی دادند. هویدا 8 روز بعد در 18 فروردین و دکتر ریاضی رییس مجلس و دکتر خلعتبری وزیر خارجه 12 روز بعد در 22 فروردین تیرباران شدند. ( داستان اعدام 11 مقام پیشین و از جمله این دو را قبلا نوشتهام و منتشر شده و ویراست تازهای از آن را 22 فروردین منتشر خواهم کرد).
14. اگر رفراندوم به جای 10 و11 در 17 و 18 فروردین برگزار و مثلا 19 فروردین به عنوان روز جمهوری اسلامی اعلام میشد 13 روزه بودن تعطیلات نورزوی مثل حالا تثبیت نمیشد. شگفتا که حکومت جدید به رغم آن که چندان با مناسبتهای ملی میانه نداشت اما عملا با اعلام تعطیل 12 در کنار 13 فروردین در ثبت مدت تعطیلات یاری رساند تا جایی که تلاش سال بعد محمد علی رجایی در مقام کفیل وزارت آموزشوپرورش برای تقلیل ایام تعطیلات نوروزی مدارس از 13 روز به 4 روز رسمی و تقویمی به جایی نرسید. اغلب دانشآموزان در هفتۀ دوم به مدرسه نرفتند و آنها که رفتند هم سر کلاس نمیرفتند و در حیاط شعار میدادند: تعطیلی رو کم کرده.... تعطیلات مدارس 4 روزه نشد اما ادارات 13 روزه شد. 20 سال پیش در فروردین 82 به 18 روز هم رسید و کافی است با مناسبتهای مذهبی قرین شود تا طولانیتر شود.
15. در دهۀ 60 در روز جمهوری اسلامی هم مراسم محدودی غالبا در میدان امام حسین تهران برگزار میشد اما چون در حال و هوای نوروز چندان از ان استقبال نمیشد ادامه نیافت و بعدتر برچیدند. در سال 64 به یاد دارم مرحوم محتشمیپور وزیر کشور بود و در میدان امام حسین با اشاره به تصمیم مهندس بازرگان نخستوزیر دولت موقت و دیر کل نهضت آزادی به کاندیداتوری در انتخابات ریاست جمهوری در آن سال و در نطقی به مناسبت روز جمهوری اسلامی گفت: آن قدر گستاخ شدهاند که میخواهند رییس جمهوری شوند! حال آن که کاندیداتوری رجال سیاسی برای انتخابات ریاست جمهوری از لوازم جمهوریت است و آن دو در هیچ معیاری با هم قابل قیاس نبودند. چند ماه بعد محتشمی دیگر وزیر کشور نبود و نظارت استصوابی هم البته هنوز اختراع نشده بود ولی بازرگان کاندیدا شد منتها به شکلی دیگر و از طریق وزارت کشور ناطق نوری با هدایت آیتالله خزعلی که نقش آیتالله جنتی در سال های بعد را ایفا میکرد مجال کاندیداتوری نیافت.
16. امام خمینی در قم رأی داد و این یعنی بنای اولیه استقرار رهبری نظام در تهران نبوده ولی بیماری ایشان و حوادث بعدی استقرار رهبری در قم و اکتفا به نظارت را منتفی کرد.
17. با این که پس از رفراندوم جمهوری اسلامی عنوان دولت موقت انقلاب اسلامی به دولت موقت جمهوری اسلامی تغییر یافت در ادبیات رسمی از محمد علی رجایی به عنوان اولین نخستوزیر جمهوری اسلامی یاد می شود حال آن که این عنوان ولو در مقام رییس دولت موقت متعلق به مهندس بازرگان است.
18. اسناد به دست آمده از سفارت آمریکا پس از اشغال آن در 13 ابان 1358 نشان می دهد این سفارتخانه از 15 بهمن 1357 تا 10 فروردین 1358 به بحث رفراندوم برای حکومت آینده توجه داشته است. اما چرا 15 بهمن و نه 22 بهمن؟ چون در 15 بهمن در حکم انتصاب مهندس بازرگان به نخست وزیری دولت موقت به رفراندوم اشاره شده است.
در سند شماره ۳۹ در تاریخ ۶ فوریه ۱۹۷۹ (۱۷ بهمن ۱۳۵۷) آمده است: «...بازرگان باید یک دولت تشکیل دهد، رفرانـدومی در مـورد جمهـوری اسـلامی انجام دهـد، مجلس تعیین قانون اساسی را تشکیل دهد و سپس انتخابات مجلـس ملـی جدیـد بـر اسـاس قانون اساسی را انجام دهد، بههرحال، تاکنون نامشخص است که فرم ورقه رأی رفرانـدوم بـه چه شکل خواهد بود و محل قانون اساسی چهکار خواهد کرد.»
در سند شماره ۷۵ متعلق به تاریخ اول مارس ۱۹۷۹ـ (۱۰ اسفند ۱۳۵۷) از دفتر وابسته دفاعی آمریکا در تهران به سازمان اطلاعات دفاعی واشنگتن دیسی، درباره رفراندوم چنین گزارش میدهد: «... طبق گزارش روزنامهها، حاج سید جوادی وزیر کشور، رسماً اعلام کرد کـه ایرانیها برای رأیگیری درباره نظام جمهوری اسلامی در روز ۳۰ مارس به پای صـندوقهـای رأی خواهند رفت. در رفراندوم، از برگههای قرمز (به معنای نه) و سبز (به معنـای آری) بـرای پاسخ به این سئوال استفاده خواهد شد که «آیا با تغییر رژیم گذشته به نظام جمهوری اسـلامی که قانون اساسی آن بعداً به رأی گیری عمومی گذاشته خواهد شد، موافقید؟» کلیه ایرانـیهـای ۱۶ سال به بالا شامل «کلیه گروههای اجتماعی و حرفهای و اعضای نیروهای مسلح» میتواننـد در این رفراندوم شرکت کنند. بر اساس گزارشها، حمید آذریون دبیرکل حزب مارکسیـست- لنینیستی «حزب کمونیست ایران» از اعضای حزب خواسته اسـت تـا برگـه آری را بـه صـندوق بیندازند.»
در سند شماره ۹۹ - ۲۲ اسفند ۵۷ - آمده بازرگان دستور برگزاری رفراندوم در تاریخ ۳۰ مارس را صادر کرده است.
در سند دیگر آمده شده است: «حداقل ۱۳ گروه یا شخصیت برای کسب قدرت تلاش میکنند. در حال حاضـر بخـش عمـده قدرت در دست پیروان مذهبی [آیتالله] خمینی است. با این حال کنترل مرکزی وجود ندارد و در بعضی مواقع سلاح قدرت حرف اول را خواهد زد. اگر رفراندومی در ماه مارس برگزار شود، بیشک [آیتالله] خمینـی برندۀ آن خواهد بود.
این اشارات هم در آن جالب است «... احساس میکنیم که تنها جمهورییی که اکثریت گروههای فعال سیاسی را راضی کند، یک جمهوری دموکراتیک بر اساس مفاهیم نوینی از اسلام خواهد بـود.»
19. بخش قابل توجهی از رأیدهندگان زن بودند. این در حالی بود که غالب فقها تا چند سال قبل از آن با حق رأی زنان مخالف بودند و حتی سید حسن مدرس علنا دربارۀ آن سخن گفته بود یا خود واژه جمهوری و حتی اصل رفراندوم و شاید هیچ شخص دیگری نمیتوانست مثل امام خمینی این مفاهیم را چنین در هم آمیزد.
20. فارغ از هر داوری دربارۀ عملکرد جمهوری اسلامی در 44 سال گذشته این که مردم پای صندوق رأی بروند تا دربارۀ نوع حکومت رأی بدهند یک دستاورد بیسابقه است و نفی آن به عنوان مخالفت با جمهوری اسلامی با مدعای دموکراسی نمیخواند.
پاسخ این پرسش که چرا جمهوری اسلامی برپا شد نیز در بیت نخست سرود اول جمهوری اسلامی ایران سرودۀ مرحوم ابوالقاسم حالت به روشنی آمده بود: شد جمهوری اسلامی به پا، که هم دین دهد هم دنیا به ما.... (نمیدانم آن بنده خدا که سطل ماست را بر سر دختر نسل امروز خالی کرد این سرود را شنیده یا نه و آن زمان اصلا بوده یا نه)
منبع: عصر ایران
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.asriran.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «عصر ایران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۴۳۰۹۹۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
تبلیغات منفی رسانههای غرب درباره فتح فاو توسط ایران
خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ و ادب: کتاب «سفیر انقلاب؛ خاطرات سفرای جمهوری اسلامی ایران در دهه اول انقلاب اسلامی» نوشته اللهکرم مشتاقی بهمنماه ۱۴۰۲ توسط انتشارات ایران منتشر و راهی بازار نشر شد. اینکتاب دربرگیرنده خاطرات ۱۰ سفیر جمهوری اسلامی ایران در دهه اول انقلاب است و شرایط سفارتخانههای ایران در آنبرهه زمانی را تصویر میکند. اینتصاویر چالشها و دشمنیهای خارجی جمهوری اسلامی ایران را هم در مقطع زمانی مورد اشاره نشان میدهند.
سفیرانی که خاطراتشان در اینکتاب ثبت و ضبط شده به اینترتیباند: حسن زمانی سفیر ایران در فرانسه، علی اکبر فرازی سفیر ایران در مجارستان، بهمن حسینپور سفیر ایران در تانزانیا و اتیوپی، احمد اجللوئیان سفیر ایران در رومانی و یونان، سیدجلال ساداتیان سفیر ایران در انگلستان، سیدرضا حاج زرگرباشی سفیر ایران در بلغارستان و نیکاراگوئه، سید محمدباقر سخایی سفیر ایران در دبی و قطر، رضا سعیدمحمدی سفیر ایران در کره شمالی، احمد دستمالچیان سفیر ایران در لبنان و محمود موحدی سفیر ایران در برزیل.
تا بهحال چهارقسمت در مرور و معرفی خاطرات سفرای حاضر در اینکتاب در مهر منتشر شده که در پیوندهای زیر قابل دسترسی و مطالعهاند؛
* «خاطره برگزاری مراسم نوروز توسط سفارت ایران در لندن / میگفتند فکر میکردیم سفارت شکنجهگاه دارد»
* «روایت ناکامی ضدانقلاب در بهمن ۶۳ از حمله به سفارت ایران در لندن»
* «خاطره فشار فرانسه به زنان ایرانی برای استفاده از عکسهای بیحجاب»
* «شروع کار سفارت در هتل و مذاکرات سفیر برای خرید جنگنده از اتیوپی»
در ادامه قسمت پنجم مرور کتاب «خاطرات سفیر» را میخوانیم؛
* قدم رو به جلوی بلغارستان برای نشاندادن حسن نیت به جمهوری اسلامی
سیدرضا حاجزرگرباشی از شهریور ۱۳۶۳ تا ۶۹ سفیر ایران در بلغارستان و نیکاراگوئه بوده است. او هم مانند دیگر راویان کتاب میگوید طی دهه ۱۳۶۰ بهدلیل عدم افتراق زیاد بین سران مملکت، خط و خطوط سیاسی در وزارتخانهها و وزارت امور خارجه رسوخ نکرده بود. نکته پرتکرار دیگر در خاطرات «سفیر انقلاب» که حاجزرگرباشی هم تکرارش میکند، این است که در دهه ۶۰ حال و هوای جبهه و ایثارگری و خدمت خالصانه، بین مسئولان کشور وجود داشت و بهخاطر ۲ دلیل گفتهشده، دهه ۶۰ دههای استثنایی بود.
یکی از خاطرات حاجزرگرباشی از دوران خدمتش، مربوط به دیدارهای او و دیگر سفرا با آیتالله اکبر هاشمی رفسنجانی است. او میگوید در اکثر اینملاقاتها که در دهه ۶۰ و دهههای بعد با آیتالله هاشمی رفسنجانی داشته، اینمساله قابل توجه بوده که هاشمی، مسائل اقتصادی را در اولویت قرار میداد و تسهیل در فروش نفت را از سفرا میخواست.
دستگاههای جاسوسی برای موید تور جنسی پهن کرده بودند اما او ضمن امتناع از پذیرش اینمساله، در اعتراض به پهنکردن دام مورد اشاره، سفر خود را نیمهتمام گذاشت. به اینترتیب بهخاطر اینرفتار دیپلمات ایرانی، قراردادی که قرار بود با مبلغ ۲۲۰ میلیوندلار انجام شود، با ۱۸۰ میلیوندلار منعقد شدسفیر پیشین ایران در بلغارستان میگوید اینکشور که روزگاری، مهد کمونیستهای اپوزیسیون بود، برای نشاندادن حسن نیت به ایران و برای برقراری روابط بهتر، اجازه فعالیتهای ضدانقلابی علیه جمهوری اسلامی را از آنها سلب کرد. ضمن روایت همینمساله است که صحبت از محسن رفیقدوست وزیر وقت سپاه میشود و حاجزرگرباشی میگوید رفیقدوست و معاون وزیر دفاع، در سالهای جنگ چندمرتبه به بلغارستان سفر کرده و خریدهای مهمی انجام دادند. یکی از خاطرات جالب سفیر پیشین ایران در بلغارستان درباره یکی از همینسفرهاکه امیر موید از مقامات وزارت دفاع در آن حضور داشته و برای یکمعامله نظامی به بلغارستان رفته است. حاجزرگرباشی میگوید دستگاههای جاسوسی برای موید تور جنسی پهن کرده بودند اما او که مردی مومن و متدین بود، ضمن امتناع از پذیرش اینمساله، در اعتراض به پهنکردن دام مورد اشاره، سفر خود را نیمهتمام گذاشت و به ایران برگشت. به اینترتیب بهخاطر اینرفتار دیپلمات ایرانی، قراردادی که قرار بود با مبلغ ۲۲۰ میلیوندلار انجام شود، با ۱۸۰ میلیوندلار منعقد شد.
* افتادن بین معرکه آشوبگران و مارگزیدگی آقای سفیر
پس از بلغارستان، محل ماموریت بعدی حاجزرگرباشی، نیکاراگوئه بوده که محرومیتها و محدودیتهای زیادی داشته است. یکی از خاطرات اینسفیر جمهوری اسلامی ایران در کشور یادشده، وجود گزندگان و مشکل ماگزیدگی است که برای او پیش آمد. در خاطرهای دیگر، حاجزرگرباشی، روزی در خیابان، خود را بین درگیری دو گروه ساندنیستها و کنتراها میبیند که بهواسطه تبحر راننده محلی، موفق میشود از معرکه بیرون آمده و جان سالم در ببرد.
* عشق وزیر فرهنگ نیکاراگوئه به امام خمینی
سیدرضا حاجزرگرباشی در خاطرات خود از ماموریت نیکاراگوئه از ارنستو کاردینال مارتینز وزیر فرهنگ اینکشور نام برده و از عشق و علاقه زیادش به امام خمینی گفته است. اینفرد سهبار در دوران حیات امام با ایشان در پاریس و تهران ملاقات کرد و هنگام رحلت امام خمینی نیز به سفارت ایران در نیکاراگوئه رفته و ضمن گریه شدید، قاب عکس امام را بوسید. ارنستو کاردینال مارتینز تا لحظه مرگ در سال ۲۰۲۰ بهعنوان یکی از علاقهمندان امام خمینی و انقلاب اسلامی ایران در آمریکای لاتین شناخته میشد.
یکی دیگر از خاطرات سفیر پیشین ایران در نیکاراگوئه از اینکشور، درباره یکی از شهروندان السالوادور در ماناگوا است که سال ۱۳۶۷ رادیویی را بهنام جمهوری اسلامی ایران راهاندازی و شروع به پخش برنامه بهزبان اسپانیایی کرد. اینشخص براثر مطالعه کتابهای شهید مطهری مسلمان شد و جمعیتی حدود ۵۰ هزار نفر را همزمان به دین اسلام سوق داد و مسلمان کرد.
* دستهبندی مردمان کشورهای خلیجی بهروایت مقام اماراتی
سید محمدباقر سخایی از اردیبهشت ۱۳۶۳ تا تیر ۶۹ در دبی و قطر عهدهدار سفارت جمهوری اسلامی ایران بوده است. مواجهه اول او با ساکنان دبی به ایننتیجه و جمعبندی منجر شده که «برای برخی از اهالی امارات، ایران یک همسایه بزرگ، پر جاذبه و از نظر پزشکی بهخصوص چشمپزشکی قوی بود که هم به لحاظ نزدیکی و هم به لحاظ ارزانی در منطقه حرف اول را میزد. جمهوری اسلامی ایران مخصوصا شیراز محل مناسبی برای حضور اماراتیها و کل اهالی منطقه برای مراجعات پزشکی بود.» (صفحه ۳۱۱)
یکی دیگر از جمعبندیها و نتایج مشاهدات اینسفیر جمهوری اسلامی ایران، درباره روانشناسی مردمان حاشیه خیلج فارس است. سخایی میگوید هنگام پایان ماموریتش و خداحافظی از دبی، یکی از مقامات اماراتی به او گفته «کشورهای خلیجی دو دستهاند؛ ما و عمانیها صمیمی، گرم و صادقیم اما کویتیها، سعودیها و قطریها بدبین، متکبر و سرد هستند.» (صفحه ۳۱۴ به ۳۱۵)
اگر کسی در صحبتهای خود به وسعت کم و کوچکبودن قطر اشاره میکرد بسیار ناراحت میشدند و آن را تحقیرآمیز و توهین تلقی میکردند. گاهی طرف قطری میگفت برخی ایرانیها چنان با ما رفتار میکنند و حرف میزنند که گویی وسعت کم قطر به معنی فکر محدود و معلومات کم ما از جهان هستی استسخایی در سالهای دهه ۶۰ و دفاع مقدس در قطر حضور داشته و اولینسفیر جمهوری اسلامی ایران در اینکشور محسوب میشود، میگوید کشورهای عربی بهدلیل فضای متشنجی که رسانههای غربی ایجاد کرده بودند، تصور میکردند فتح فاو توسط ایران مقدمهای برای حضور جمهوری اسلامی در خاک آنها خواهد بود. او همچنین میگوید در سهچهارماه ابتدایی ماموریتش، همیشه دو نفر مسلح بهصورت مثلا نامحسوس همهجا او را تعقیب میکردند که ماموران حکومتی قطر بودند. او روایت جالبی از خلق و خو و رسم و رسومات اخلاقی مردم قطر دارد:
«در مهمانیها اگر یکمهمان خارجی طبق سنت آنها با دست غذا میخورد، بسیار خوشحال میشدند و آن را نشانه احترام به خود میدانستند. یا مثلا استفاده از تسبیح کهربا را نشانهای از دوستی و صمیمیت طرف مقابل با خود میپنداشتند. از سوی دیگر، اگر کسی در صحبتهای خود به وسعت کم و کوچکبودن قطر اشاره میکرد بسیار ناراحت میشدند و آن را تحقیرآمیز و توهین تلقی میکردند. گاهی طرف قطری میگفت برخی ایرانیها چنان با ما رفتار میکنند و حرف میزنند که گویی وسعت کم قطر به معنی فکر محدود و معلومات کم ما از جهان هستی است!» (صفحه ۳۲۴)
فشار رسانهای، سیاسی و تبلیغات دولت بعثی صدام حسین و متحدان غربی و عربیاش، باعث شکلگیری شرایطی شده بود که طی سالهای دهه ۶۰ کمتر هیات اقتصادیای حاضر میشد از قطر راهی ایران شود و سفرهای تجاری عموما یکطرفه و از ایران به قطر انجام میشدند.
یکی دیگر از خاطرات سخایی از ماموریت در قطر، درباره اطلاعات مردم مذهبی قطر از ایران و اصول اعتقادی کشورمان است. او میگوید تعداد زیادی از مذهبیهای قطر بر اینتصور بودند که ایران شیعه، سایر مذاهب اسلامی را کافر میداند و حتی آنها را مسلمان نمیداند. با اینوجود، سخایی خاطره جالبی از تاثیرگذاریِ آنروزهای جمهوری اسلامی ایران در منطقه دارد. او میگوید «ولیعهد قطر به قدرت نفوذ فرهنگی وسیاسی ایران اشاره میکرد و میگفت عربستان سعودی میلیاردها دلار علیه شما خرج میکند، اما هرکجا وارد میشود میبیند جمهوری اسلامی پیش از او وارد شده است.» (صفحه ۳۲۷)
* ممنوعیت شکار پرندگان در ایران و رقابت شیوخ عرب برای گرفتن ویزا
اولینسفیر جمهوری اسلامی ایران در قطر روایت میکند ممنوعیت شکار پرندگان در ایران باعث شده بود شیوخ عرب برای رسیدن به اینگونه پرندگان، راه سایر کشورهای اطراف مثل افغانستان، پاکستان و ... را در پیش بگیرند. گاهی هم مقامات محلی ایرانی بهویژه در استانهای جنوبی کشور، قانون را به شیوههای گوناگون دور میزدند و شیوخ را برای شکار پرنده دعوت میکردند. اینمساله باعث شده بود موضوع اخذ ویزا برای سفر به ایران برای شیوخ به امری حیثیتی و رقابتی تبدیل میشد.
یکی از مسائل و موضوعات جالب درباره قطرِ دهه ۶۰، این است که بسیاری از مقامات و مدیران اینکشور در آنبرهه سواد خواندن و نوشتن نداشتند و بهواسطه نسبت فامیلی و عشیرهای پستهای حکومتی را اشغال کرده بودند. چون اینکشور با جمعیت اندک و سیاست درونگرایانه خود، نیازی به فعالیت گسترده اقتصادی نداشت و با فروش مقداری نفت و گاز، امور خود را پیش میبرد.
* دعوت شخصی رفیقدوست توسط رهبر کره شمالی
رضا سعیدمحمدی از مرداد ۱۳۶۵ تا ۶۷ سفیر جمهوری اسلامی ایران در کره شمالی بوده است. یکی از مهمترین خاطرات او درباره چرایی و چگونگی خرید موشکی ایران از کره شمالی است. او روایت میکند زمانیکه قذافی در اوج موشکباران ایران از سوی عراق، از ادامه همکاری موشکی با ایران عقبنشینی کرده و ژیروسکوپ موشکهای خود را از ایران خارج کرد، ژیروسکوپ موشکهای خریداری شده از کره شمالی که معمولا با کشتی به ایران حمل میشد و زمان زیادی میبرد تا به ایران برسند، جداگانه با هواپیما به ایران ارسال میشد تا مشکل موشکهای زمین مانده لیبیاییها برطرف شود. محسن رفیقدوست هم که در آنزمان وزیر سپاه بود، گاه برای امضای قرارداد یا پیگیری توافقهای انجامگرفته به کره شمالی سفر و با رهبر کره ملاقات میکرد. سعیدمحمدی روایت میکند، یکبار کیم ایل سونگ رهبر کره شمالی رفیقدوست و هیئت همراهش را شخصا به ضیافت نهار دعوت کرد؛ کاری که در عرف دیپلماتیک مرسوم نیست و معمولا همتای مقام مدعو، میزبانی اینگونه ضیافتها را به عهده میگیرد.
زمانیکه قذافی در اوج موشکباران ایران از سوی عراق، از ادامه همکاری موشکی با ایران عقبنشینی کرده و ژیروسکوپ موشکهای خود را از ایران خارج کرد، ژیروسکوپ موشکهای خریداری شده از کره شمالی که معمولا با کشتی به ایران حمل میشد و زمان زیادی میبرد تا به ایران برسند، جداگانه با هواپیما به ایران ارسال میشد تا مشکل موشکهای زمین مانده لیبیاییها برطرف شودروایت سفرهای رفیقدوست به کره شمالی و چگونگی مقابله ایران با کارشکنی موشکی لیبی پیشتر در قالب پروندههای دیگر در مهر منتشر شدهاند که در پیوندهای زیر قابل دسترسی و مطالعه هستند:
* «وقتی رفیقدوست پیش ژاپنیها تار سبیل گرو گذاشت/قذافی مدعی بود لیبی مسئول ربایش امام موسی صدر نیست»
* «چرا لیبی در کار موشکی ایران کارشکنی کرد و چگونه مستقل شدیم؟»
* مخالفت کره شمالی با فرهنگ برهنگی غرب
سفیر پیشین ایران در کره شمالی میگوید کیم ایل سونگ بهخلاف کره جنوبی بهشدت با ترویج فرهنگ غربی در کره شمالی مخالفت میکرد و از اینرو اجازه ورود مظاهر فرهنگ غرب به کشور را نمیداد. طبق روایتهای رضا سعیدمحمدی، فرهنگ برهنگی در جامعه کره شمالی وجود نداشت و زنان عموما در ملا عام با لباسهای بلند و پوشیده ظاهر میشدند. نکته جالب دیگر درباره اجتماع کره شمالی که در روایتهای سعیدمحمدی وجود دارد، این است که در مشاهداتش در خیابانهای کره شمالی هرگز اینعرف وجود نداشت که دختران و پسران هنگام پیادهروی یا حضور در اماکن عمومی، دست یکدیگر را بگیرند.
* اقبال فیلمهای ایرانی در کره شمالی
سعیدمحمدی میگوید در دوران ماموریتش در کره شمالی، فیلمهای ایرانی در اینکشور طرفداران زیادی داشتند و زمانی که هفته فیلم ایران در اینکشور برپا میشد، سینماها مملو از جمعیت میشدند. او درباره سلیقه سینمایی مردم کره شمالی نیز اینفراز را در خاطراتش دارد: «فیلمهای سینمایی عمدتا تاریخی و حماسی است و از نمایش فیلمهای مستهجن و غیراخلاقی در سینماها خبری نیست.» (صفحه ۳۷۵)
* چرایی رکود فعالیت دیپلماتیک سفارتخانهها
سفیر سابق ایران در کره شمالی در بخشی از خاطراتش، نگاه انتقادی به سیاستهای کاربردی و غیرکاربردی دارد و درباره رکود فعالیت سفارتخانههای ایران میگوید. باور سعیدمحمدی این است که «در حال حاضر، یکی از دلایل رکود فعالیت دیپلماتیک در اغلب سفارتخانههای ما در خارج کشور، همین دستورالعملهای ارسالی از مرکز و ترس سفرا از برخورد مرکز با آنان است. ایندستورالعملها بهظاهر در راستای تامین منافع ملی صادر میشود، اما در حقیقت برخلاف منافع ملی و مانع از تحرک دیپلماتهای ما در سراسر جهان است.» (صفحه ۳۸۰ به ۳۸۱)
* فساد اخلاقی وزارت خارجه در سالهای پیش از انقلاب
از دیگر نکات جالبی که رضا سعیدمحمدی به آنها اشاره میکند، وضعیت فساد در وزارت خارجه، پیش و پس از انقلاب است. به گفته او، مسجد وزارت امور خارجه در واقع همانسالن بزرگی است که در زمان رژیم طاغوت، سالن رقص و محل برگزاری شبنشینیهای اعضای ارشد اینوزارتخانه بود.
سعیدمحمدی میگوید «وزارت خارجه پیش از انقلاب به لحاظ اخلاقی یکی از آلودهترین دستگاههای دولتی بود. در همینرابطه، خانمهایی در اینوزارتخانه مشغول بهکار بودند که سابقه خوبی نداشتند و ادامه فعالیت آنها به صلاح محیط اداری ایندستگاه نبود، بهخصوص که شاهدان زیادی علیه آنها شهادت داده بودند. بنابراین تمام اینخانمها شناسایی و از وزارت خارجه اخراج شدند. برخی از آنها را که به احکام خود اعتراض داشتند و جرمشان سنگین نبود، بازنشسته کردیم.» (صفحه ۳۵۷)
ادامه دارد...
کد خبر 6091977 صادق وفایی